سنگ صبور. جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : عاطی
میخواهم اسمت را با حجم دلدادگی هایم ترسیم کنم ، در آنجایی که سیاهی مطلق بر تمام بی کسی ها حاکم میشود ، آنجا که وسعتش تمام عاشقانه هایم را تسخیر میکند، همان جایی که جاذبه اش تمام مرا در خود میکشاند و تمام لحظه ها را از حرکت مختل میکند آری... به راستی که سرزمین چشمانت عبودیتی دارد برای خودش به سادگی یک عبور از میان مرز های دیوانگی . جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : عاطی
بر سر کوی دلارام، به جان میگردم روز و شب در پی دل، گرد جهان میگردم غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم بخت اگر یار شود باز جوان میگردم دیدهام طلعت زیباش که آنی دارد این چنین واله و مست از پی آن میگردم تا نسیمی سر زلف تو بیابم چو صبا شب همه شب من بیمار به جان میگردم ناوک غمزه جادو به من انداز که من پیش تیرت ز پی نام و نشان میگردم تا مگر نوش لبی چون تو به من باز خورد چون قدح گرد لب نوش لبان میگردم تو چو گل در تُتُق ِ غنچه و من چون بلبل گرد خرگاه تو فریاد کنان میگردم دامن از من مکش ای سرو که در پای تو من میدهم بوسه و چون آب روان میگردم تو مکان ساختهای در دل سلمان وانگه من مسکین ز پیَت کون و مکان میگردم بی آنکـه بـخـواهَمْ... دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم...
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 23:1 :: نويسنده : عاطی
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||
|