سنگ صبور.
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 13:13 ::  نويسنده : عاطی

 

آنکه می رود فقط می رود ..

ولی آنکه می ماند درد می کشد ،

غصه می خورد ،
 
بغض می کند ، 

اشک می ریزد و تمام این ها روحش را به آتش می کشد و

در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام
 
خاکستر می شود ....
 

آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه .....

 

جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 22:48 ::  نويسنده : عاطی


وقتی کسی نیست که خودت را

فرو کنی در قلب پاکش

و گم شوی در رویاهای شبانه اش

فرقی نمی کند صبح ها

با صدای اذان بیدار شوی

...

...

یا ناقوس کلیسا

حتی درون خانه پدری ات

احساس غربت خواهی کرد.

جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 22:46 ::  نويسنده : عاطی

 حالا تو هستی و آسمانی پر ستاره
قلبم مثل گذشته تنها نیست ، نفس گرفته است دوباره
حالا تو هستی و دل پر از احساس من
تو در آن طوفان پر از درد شدی یک قایق نجات برای من

جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : عاطی

 

جمعه 3 خرداد 1392برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : عاطی

 

می اندیشم زندگی رویاییست و بال و پری دارد به اندازه عشق...

بیاندیش اندازه عشق در زندگیت چقدر است؟

در کجای زندگیت است؟

دلم به حال عشق می سوزد.چرا سالهاست کسی را عاشق ندیدم؟...

مگر نمی دانیم برای هر کاری عشق لازم است ...

رهگذری آرام از کنارم می گذرد و بدون حس عشق می گوید : صبح بخیر....

صدایش در صدای باد گم می شود و به گوش قلبم نمی رسد.

زمان می گذرد

و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده،

حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد.

حرفهای ناتمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند.

 

پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 1:14 ::  نويسنده : عاطی

 آنه! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت، در پشت پردههای مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه دست هایت
آیا میدانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه آب های نقره ای نهفته بود ؟
آنه ! اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه!
شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار توست ...

خیلی این شعرو دوست دارم.

یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:36 ::  نويسنده : عاطی

 هربار که کودکانه دست کسی رو گرفتم گم شدم٫

ترس من از گم شدن نیست

ترس من از این است

دست کسی رو بگیرم

که بی بهانه رهایم کند...

پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:9 ::  نويسنده : عاطی

هم چنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست

گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست

هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من است

روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست

نظر یادتون نره

 

پنج شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:56 ::  نويسنده : عاطی

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:55 ::  نويسنده : عاطی

 من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد

و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت

تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند . 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 241
بازدید کل : 94306
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1



Alternative content