سنگ صبور.
سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 23:38 ::  نويسنده : عاطی

 

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 23:35 ::  نويسنده : عاطی

 

نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـكنـم می میرم

سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم

بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم

بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم

بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم

روح ِ برخاسته از من ته ِ این كوچه بایست

بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !

 

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 23:14 ::  نويسنده : عاطی

 

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 1:28 ::  نويسنده : عاطی

 

گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است

یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است

با زور ِ مُسَکّن ِ قوی خوابیدن

با دلهره از خواب پریدن سخت است

عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود

تا درک کنی که دل بریدن سخت است

بعد از تو خدا شبیه تو خلق نکرد

یعنی که شبیه ات آفریدن سخت است

هر روز سر کوچه نشستن تا شب

از فاصله های دور دیدن سخت است

حقا که تو سهم من نبودی حالا

فهمیدن این درد شدیداً سخت است

باشد تو برو زندگی ات شاد، ولی

بی تو به خدا نفس کشیدن سخت است

 

شنبه 25 خرداد 1392برچسب:, :: 15:43 ::  نويسنده : عاطی

 

گوشهایت را بگیر

اینجا سکوت

گوش تورا کر میکند

اما

چشم هایت را باز کن

تا بتوانی لحظه لحظه
 
اعدام ثانیه ها را نظاره کنی

هجوم سایه های خیال

سراب های بی وقفه عشق

تک بوسه های سرد

وفریاد های عقیم جوانی

منظره ای به تو میدهد

که میتوانی تنهایی من را به خوبی ترسیم کنی.

 

شنبه 25 خرداد 1392برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : عاطی

 

من نه آنم که رَوَم جز تو پی یار دگر

یا به غیر از تو شوم طالب دلدار دگر

غیر چشم سیهَت خاطر ما را نفریفت

چشم مستت دگر و نرگس بیمار دگر

نیست بیچاره تر از مرغ دل خستۀ ما

در خم طُرّۀ زلف تو گرفتار دگر

بعد صد بار که از کوی تو رانند مرا

باز عزم سر کوی تو کنم بار دگر

هر چه آزار کنی با دل آزردۀ من

می کند بار دگر خواهش آزار دگر

از پی مصلحتی هست جفاکاری تو

ورنه حاشا که بود جز تو وفادار دگر

 

جمعه 24 خرداد 1392برچسب:, :: 12:48 ::  نويسنده : عاطی

 

پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 21:27 ::  نويسنده : عاطی

 خنده هایم را دوامی نیست وقتی نیستی

لحظه هایم را مرامی نیست وقتی نیستی

می شود آرامشم میدانِ جنگِ خاطره

رشته هایم را کلامی نیست وقتی نیستی

می زند زیر تمام حرف هایش قولِ من

خشم هایم را نیامی نیست وقتی نیستی

می پَرَد بغضم میان گریه های خسته ام

اخم هایم را سلامی نیست وقتی نیستی

می خزد لای سکوتم بی قراری های من

اشک هایم را تمامی نیست وقتی نیستی

می شوم بدبین به دنیا، زندگی، خورشید و ماه

شعرهایم را قوامی نیست وقتی نیستی

ذوق بودن با تو دینم را به بُردن می دهد

گفته هایم را پیامی نیست وقتی نیستی

می کند در سرزمین قلب من شورش، تپش

دردها را التیامی نیست وقتی نیستی

سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:, :: 1:48 ::  نويسنده : عاطی

 مرا در شب گم نکنی، رفيق...

من دلم...
همرنگ ِ شب...
همرنگ ِ سرنوشتم...
همرنگ ِ آرزوهایم...
سياه ِ سیاه است...

مگذار غريب‌تر از اين...
در جادهء ناکامی...
برجای بمانم...

يادت باشد...
هميشه دستان ِ نحيفی را...
در وسعت ِ دستان ِ مهربانت...
احساس کنی...

اگر احساس نکردی...
بدان در جائی...
از اين جادهء پر پيچ و خم ِ بيرحم...
جايم گذاشته‌ای...

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 14:34 ::  نويسنده : عاطی
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبی است، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه عشاق، پریشانی رفت
بسر زلف بتان! سلسله دارا تو بمان

شهریارا، تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

سایه، در پای تو، چون موج، دمی زار گریست
که سر سبز تو باد کنارا تو بمان

 

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 55
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 268
بازدید کل : 94333
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1



Alternative content